لیلی !زندگی کن
نوشته شده توسط : delaram

لیلی قصه اش را دوباره خوند.برای هزارمین بار و مثل هر بار لیلی قصه باز هم مرد.

لیلی گریست و گفت:کاش اینگونه نبود.

خدا گفت:هیچ کس جز تو قصه ات ا تغییر نخواهد داد.

لیلی!قصه ات را عوض کن.

لیلی اما مترید.لیلیبه مردن عادت داشت.

تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود.

خدا گفت:لیلی عشق میورزد تانمیرد.دنیا لیلی زنده میخواهد.

لیلی آهنیست.لیلی اش نیست.لیلی معشوقی مرده در تاریخ نیست.لیلی زندگی ست.لیلی!زندگی کن

اگر لیلی بیرد دیگر چه کسی للی به دنیا بیاورد؟چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد؟

چه کسی طعام نور ا در سفره های خوشبختی بچیند؟چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های زندگی بروبد؟

چه کسی پیراهن عشق را بوزد؟

لیلی قصه ات را دوباره بنویس.

لیلی به قصه اش برگشت.

این بار اما نه به قصد مردن.

که به قصد زندگی.

و آن وقت به یاد آور که تاریخ پر بوده از لیلی های ساده گمنام.





:: بازدید از این مطلب : 1248
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 4 / 4 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: